کد مطلب:149353 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:140

جامعیت اسلام در نهضت حسینی
ما می بینیم در طول تاریخ، برداشتها از حادثه ی كربلا خیلی متفاوت بوده است. قبلا اشاره كردم كه مثلا برداشت دعبل خزاعی از شعرای معاصر حضرت رضا علیه السلام، برداشت كمیت اسدی از شعرای معاصر امام سجاد و امام باقر علیهماالسلام با برداشت محتشم كاشانی یا سامانی و یا صفی علیشاه متفاوت است؛ آنها یك جور برداشت كرده اند، محتشم جور دیگری برداشت كرده است، سامانی جور دیگری برداشت دارد، صفی علیشاه طور دیگری و اقبال لاهوری به گونه ای دیگر. این چگونه است؟ به نظر من همه ی اینها برداشتهای صحیح است (البته برداشتهای غلط هم وجود دارد، با برداشتهای غلط كاری ندارم) ولی ناقص است، صحیح است ولی كامل نیست. صحیح است یعنی غلط و دروغ نیست ولی یك جنبه ی آن است.

مثل همان داستان فیل است كه ملای رومی نقل كرده است كه عده ای در تاریكی می خواستند با لمس كردن، آن را تشخیص بدهند. آن كه به پشت فیل دست زده بود یك طور قضاوت می كرد، آن كه به گوش فیل دست زده بود طور دیگری قضاوت می كرد. این قضاوتها، هم درست بود و هم غط. غلط بود از آن جهت كه فیل به عنوان یك مجموعه، آن نبود كه آنها می گفتند، آن كه دستش به گوش فیل رسیده بود گفت شكل بادبزن است. راست می گفت؛ آن چیزی را كه او لمس كرده بود شكل بادبزن بود، اما فیل به شكل بادبزن نبود. آن كس كه دستش به خرطون فیل خورده بود گفت فیل به شكل ناودان است. هم درست بوده و هم غلط؛ درست بود از آن جهت كه چیزی كه او لمس كرده بود به شكل ناودان بود، و غلط بود چون فیل به شكل ناودان نبود. فیل یك مجموعه است كه یك عضوش مثل پشت بام است یعنی پشت فیل و یك عضو مثل استوانه است یعنی پای فیل، یك عضو دیگرش مثل ناودان است یعنی خرطوم فیل، اما فیل در مجموع خودش فیل است. این است كه برداشتها، هم درست است و هم در عین


حال غلط.

برداشت امثال دعبل خزاعی از نهضت ابا عبدالله، به تناسب زمان فقط جنبه های پرخاشگری آن است. برداشت محتشم كاشانی جنبه های تأثرآمیز، رقت آور و گریه آور آن است. برداشت عمان سامانی یا صفی علیشاه از این نهضت، برداشتهای عرفانی، عشق الهی، محبت الهی و پاكبازی در راه حق است كه اساسی ترین جنبه های قیام حسینی جنبه ی پاكبازی او در راه حق است. همه ی این برداشتها درست است ولی به عنوان یكی از جنبه ها. او كه از جنبه ی حماسی گفته، او كه از جنبه ی اخلاقی گفته، او كه از جنبه ی پند و اندرز گفته، همه درست گفته اند ولی برداشت هر یك، از یك جنبه و عضو این نهضت است نه از تمام اندام آن.

وقتی بخواهیم به جامعیت اسلام نظر بیفكنیم باید نگاهی هم به نهضت حسینی بكنیم. می بینیم امام حسین علیه السلام كلیات اسلام را در كربلا به مرحله ی عمل آورده، مجسم كرده است ولی تجسم زنده و جاندار حقیقی و واقعی، نه تجسم بی روح. انسان وقتی در حادثه ی كربلا تأمل می كند، اموری را می بیند كه دچار حیرت می شود و می گوید اینها نمی تواند تصادفی باشد. و سر اینكه ائمه ی اطهار اینهمه به زنده نگه داشتن و احیای این خاطره توصیه و تأكید كرده و نگذاشته اند حادثه ی كربلا فراموش شود، این است كه این حادثه یك اسلام مجسم است؛ نگذارید این اسلام مجسم فراموش شود.

ما در حادثه ی كربلا به جریان عجیبی برخورد می كنیم و آن اینكه می بینیم در این حادثه مرد نقش دارد، زن نقش دارد، پیر و جوان و كودك نقش دارند، سفید و سیاه نقش دارند، عرب و غیر عرب نقش دارند، طبقات و جنبه های مختلف نقش دارند. گویی اساسا در قضا و قدر الهی مقدر شده است كه در این حادثه نقشهای مختلف از طرف طبقات مختلف ایفا بشود، یعنی اسلام نشان داده بشود. اینكه عرض می كنم زن نقش دارد، منحصر به زینب (سلام الله علیها) نیست. در این زمینه داستانها داریم. ما در كربلا یك زن شهید داریم و آن، زن جناب عبدالله بن عمیر كلبی است. دو زن دیگر داریم كه رسما وارد میدان جنگ شده اند ولی ابا عبدالله مانع شد و به آنها امر فرمود كه برگردید و آنها برگشتند. مادرهایی ناظر شهادت فرزندانشان بوده و این را در راه خدا به حساب آورده اند. همچنین ما در كربلا پانزده نفر به نام موالی [1] می بینیم، مخصوصا


كه یكی از آنها به نام «مولی» خوانده شده است: مولی شوذب، مولی عابس بن عبید، [2] . این مطلب را علمای بزرگ مثل مرحوم حاجی نوری و مرحوم حاج شیخ عباس قمی تأیید كرده اند. اشتباه نشود؛ منظور از «مولی عابس» این نیست كه غلام یا آزاد شده ی عابس بوده بلكه به این معنی است كه هم پیمان او بوده، و گفته اند كه در جلالت قدر و شخصیت اجتماعی از عابس بزرگتر بوده است.


[1] «مولي» از لغاتي است كه در زبان عربي معاني متعددي دارد. گاهي به معني آزاد شده و بسياري اوقات به معني كسي است كه با شخص يا قوم ديگر عقد ولاء داشته باشد، يعني هم پيمان شده كه مجاور آنها باشد و از يكديگر دفاع كنند. اگر مي گفتند فلان كس از موالي است، يعني از كساني است كه هم پيمان است. اينكه مي گويند مولي يعني برده، درست نيست. وقتي مي گويند اعراب ايرانيان را «موالي» مي خواندند، مسلما منظور بردگان نبوده است؛ به ايرانيان كه برده نمي گفتند.

[2] در زيارت ناحيه ي مقدسه، شوذب مولي شاكر نام برده شده است.